در واپسین روزهای اردیبهشت، دل کوههای سرفراز ورزقان بار دیگر شاهد زمزمهی عشق و اشک شد. خانوادههای داغدار و سرافراز شهیدان خدمت از جمله خانواده رئیسجمهور شهید آیتالله سید ابراهیم رئیسی، شهید حجتالاسلام والمسلمین آلهاشم و همسر شهید خلبان مصطفوی، در محل سانحهی بالگرد، جایی که زمین به آسمان رسید، حضور یافتند؛ حضوری لبریز از وفاداری، شکوه و زمزمهی دلهای عاشق برای پرواز مردان بیادعای آسمانی.
در دل کوههای خاموش و استوار ورزقان، آنجا که آسمان، گریان و ماتمزده، بر بلندای شهادت خم شد و زمین با بغضی فروخورده، گامهای عاشقان وطن را در آغوش گرفت، امروز آوای حضور و دلدادگی دوباره جان گرفت.
در آن قطعهی ملکوتی که جای پای فرشتگان و بوسهگاه ارواح آسمانیست، خانوادهی معزز و داغدیدهی شهید آیتالله سید ابراهیم رئیسی، رئیسجمهور مردمی و خادم بیادعای ملت، در سکوتی آمیخته با شکوه و اندوه، قدم نهادند.بارانی آرام همانند اشک مادران شهید، بیصدا و پر از معنا، بر خاک مقدس میبارید. قطرههایی که گویی از آسمان اجازه گرفته بودند تا گونههای داغدیده را همراهی کنند. مه در دل کوه پیچیده بود و هر ذرهی آن، شاهدی بود بر عروج مردانی که با خون خویش، راه خدمت را معنا کردند. نوای زیارت عاشورا از دل کوه برمیخاست و همچون ندای “هل من ناصر” حسینی، در دلها میپیچید، گویی خود زمین، در سوگ مسافران نور، نوحه میخواند.


در این لحظات قدسی، خانوادهی شریف و سوگوار شهید حجتالاسلام والمسلمین حاج محمدعلی آلهاشم، امام جمعهی مؤمن و نستوه تبریز نیز با چشمانی اشکبار و دلهایی لبریز از ایمان، بر آن بلندیهای مقدس حضور یافتند.
همسر شهید بزرگوار خلبان مصطفوی نیز با دلی پارهپاره اما سرافراز، بر آن نقطهی بلند که آخرین مأمن همسرش بود، ایستاد؛ همانجا که بالگرد حامل رئیسجمهور، در واپسین ساعات روز سیام اردیبهشت ۱۴۰۳، هنگام بازگشت از افتتاح سد تاریخی و ملی «قیز قلعهسی»، به پروازی ابدی درآمد و مسافرانش را بر بال ملائک نشاند.


هر گام در آن کوه، حکایتی بود از دلدادگی؛ هر سنگ، نشانی بود از اشکهای پنهان وطن و هر نسیم، حامل نجواهایی از مادران، پدران و همسرانی که عزیزانشان را در راه خدا و ملت بدرقه کردند. دلها به رعشه افتاده بود، لبها در سکوتی سنگین، زمزمهی یاحسین داشت و اشکها، بیوقفه بر زمین میچکیدند؛ گویی خود
هر گام در آن کوه، حکایتی بود از دلدادگی؛ هر سنگ، نشانی بود از اشکهای پنهان وطن و هر نسیم، حامل نجواهایی از مادران، پدران و همسرانی که عزیزانشان را در راه خدا و ملت بدرقه کردند. دلها به رعشه افتاده بود، لبها در سکوتی سنگین، زمزمهی یاحسین داشت و اشکها، بیوقفه بر زمین میچکیدند؛ گویی خود آسمان نیز در سوگ این مردان بیادعا به زانو درآمده است.ورزقان امروز تنها محل یک سانحه نبود. سرزمینی که در آن، خدمت لباس شهادت پوشید و وفاداری، تا بلندای آسمان اوج گرفت. این خاک، زیارتگاه عاشقانی شد که به خادمان ملت، همچون اولیای الهی عشق میورزند؛ جایی که بوسه بر خاکش، بوسه بر جبین شهیدان است.
نیز در سوگ این مردان بیادعا به زانو درآمده است.ورزقان امروز تنها محل یک سانحه نبود. سرزمینی که در آن، خدمت لباس شهادت پوشید و وفاداری، تا بلندای آسمان اوج گرفت. این خاک، زیارتگاه عاشقانی شد که به خادمان ملت، همچون اولیای الهی عشق میورزند؛ جایی که بوسه بر خاکش، بوسه بر جبین شهیدان است.
انتهای پیام/خبرگزاری فارس