جستجو کردن
بستن این جعبه جستجو.

راهکارهای مواجهه با «کودک پرتوقع»

فرزند ما مگر چند بار می‌خواهد زندگی کند؟! پس حالا بگذار فلان وسیله را برایش بخریم. برای ما نخریدند، ما محرومیت را تجربه کردیم و سختی کشیدیم. اجازه دهیم که او این فضا را نداشته باشد و...» این گفتار بسیاری از والدین است اما در این گفتگو به بررسی اینکه نتیجه عمل به این نوع گفتار چیست، پرداختیم.
2aa010f3-2096-49ec-8781-37f3c11e892f
پرتوقع بودن در میان کودکان ریشه در شیوه‌های تربیتی نادرست دارد. والدینی که تمام خواسته‌های فرزندانشان را بی‌چون‌وچرا برآورده می‌کنند، به طور ناآگاهانه این مشکل را تقویت می‌کنند. عدم تعیین مرزها و محدودیت‌ها به تقویت رفتارهای پرتوقعانه منجر می‌شود. در مقابل، والدینی که با ایجاد مرزها و قوانین مشخص و با حفظ عشق و احترام، به کودکان خود اجازه می‌دهند تا تحمل شکست و ناکامی را نیز تجربه کنند، در تربیت کودکانی با توقعات متعادل و متناسب موفق‌تر عمل می‌کنند. کودکانی که یاد می‌گیرند به‌جای توقع بی‌مورد، با تلاش و پشتکار به اهدافشان دست یابند. «سحر پهلوان نشان» دکترای روان‌شناسی کودک و نوجوان از علل و راهکارهای مقابله با معضل پرتوقعی در کودکان می‌گوید.

وقتی والدین پیش چشم فرزندانشان زیاده خواهی می‌کنند!

پهلوان نشان  پرتوقعی را نتیجه تربیتی ناکارآمد می‌داند و می‌گوید: « ما ذاتاً کودک پرتوقع نداریم. بسیاری اوقات والدین می‌گویند که ما هر کاری برای فرزندمان می‌کنیم اما او راضی نمی‌شود یا اگر بخواهیم وسیله‌ای برایش بخریم، دست روی گران‌ترین وسیله یا مارک خاصی می‌گذارد و مدام گلایه می‌کند که چرا این یا آن را ندارد. یکی از دلایل این رفتار، پرتوقع بودن خود والدین است.»

شمردن دندانهای اسب پیش‌کشی فرزندان را پرتوقع می‌کند

شخصی به منزل ما آمده و هدیه‌ای آورده است، بعد از رفتن او، والدین هدیه را باز می‌کنند و واکنشی این‌چنین دارند که فلانی چیز خاصی نیاورده است! این روان‌شناس کودک معتقد است  بچه‌هایی که شاهد این نوع رفتار توسط والدین خود هستند چنین توقعاتی را یاد می‌گیرند و مثلاً وقتی برای تولد کودک هدیه‌ای مثل مدادرنگی می‌خریم، ممکن است بگوید: «۱۲ رنگه؟ بیشتر یا مارک بهتری نمی‌توانستید بگیرید؟! این چیه؟ نوکش می‌شکند! جنسش خوب نیست!…»

عدم قدرشناسی با نادیده گرفتن زحمات

مادر خانواده غذایی پخته است و پدر بر سر سفره می‌نشیند و شروع می‌کند از غذا ایرادگرفتن؛«نمکش خیلی خوب نبود، می‌توانست مثلاً یک مدل دیگری درست شود که خوشمزه‌تر باشد و…» پهلوان نشان این ایرادگیری‌ها  توسط بزرگ‌تر خانواده را  هم زمینه‌ای برای آموزش پرتوقع بودن به فرزندان عنوان می‌کند.

ایده آل‌هایی که داشتنشان برای همیشه عادت می‌شود

وقتی برای کودکان خرید می‌کنیم، بسیاری از والدینی که خود ایده‌آل‌گرا هستند، به کودک می‌گویند که این را برندار، این یک سال نشده خراب می‌شود، این کفش خوبی نیست و حتماً باید از فلان برند و با فلان  جنس باشد، و …  پهلوان نشان تأکید می‌کند؛ این رفتار باعث می‌شود کودک هم در شرایط دیگر تصور کند برای محبوب بودن، دیده‌شدن و سری در میان سرها درآوردن باید جنس و برند خاصی را استفاده کند و به‌طورکلی رفتاری اینچنین داشته باشد.

تأثیر محیط و فرهنگ

طبیعتاً رفت‌وآمدها و برقراری روابط اجتماعی با افرادی از طبقه اقتصادی بالاتر و چشم و هم‌چشمی‌های بین خانواده‌ها نیز می‌تواند این تجمل‌گرایی را تقویت کند. این کارشناس به خانواده‌هایی اشاره می‌کند که جشن‌های لاکچری برگزار می‌کنند و هزینه‌های گزاف می‌پردازند و از میهمانی و دورهمی، خوشگذرانی و شادی و لذت در کنار هم بودن  تنها به کیفیت پذیرایی و ارزش مالی هدیه‌ها توجه می‌کنند.

تا کجا به دل فرزندانمان راه بیاییم؟

پدر و مادر، گاه با «نه» نگفتن‌هایشان تا حدودی  احساس وابستگی را در کودک تقویت می‌کنند.  پهلوان نشان با اشاره به این موضوع می‌گوید:«مثلاً والدین  پیش خودشان این طور فکر می‌کنند که این فرزند ما مگر چند بار می‌خواهد زندگی کند؟! پس حالا بگذار فلان وسیله را برایش بخریم. برای ما نخریدند، ما محرومیت را تجربه کردیم و سختی کشیدیم. اجازه دهیم که او این فضا را نداشته باشد و…»

تک فرزندی و احساس وابستگی هم آفت می‌شود

روان‌شناس کودک و نوجوان با تأکید بر نقش والدین در تربیت فرزندان پرتوقع، به تک‌فرزندی به‌عنوان زمینه‌ای برای این نوع تربیت اشاره می‌کند و می‌گوید:«در بسیاری از موارد هم که فرزند به انجام هیچ کاری تن نمی‌دهد و به طور مثال حتی یک بشقاب را هم جمع نمی‌کند، این می‌تواند کم‌کم حس استقلال را از او بگیرد. وقتی احساس وابستگی زیاد می‌شود، توقع و انتظارها هم در کودک بیشتر می‌شود.»

جایگاه فرزندانمان را بشناسیم

خیلی وقت‌ها والدین، کودک را محور خانواده قرار می‌دهند؛ «مادر جان! کی درس و مشقت تمام می‌شود که غذا بخوریم؟ یا مثلاً به خانه خاله برویم و…» روان‌شناس کودک و نوجوان با این توضیح می‌گوید:«این محوریت باعث می‌شود که کودک کنترل اوضاع را در دست بگیرد و فکر کند که همه جهان باید در خدمت او باشند؛ بنابراین، همدلی در این بچه‌ها خیلی کم و سطح توقعات، زیاد می‌شود.»

والدین باید مهربان اما قاطع باشند!

یکی از ویژگی‌های این والدین عدم قاطعیت  در رفتار و کلامشان است. یعنی فقط کافی است کودک کمی بیشتر گریه کند یا بیشتر غر بزند تا خانواده تسلیم شوند. به‌نحوی‌که پدر و مادر در اعتراض و انتقاد اطرافیان  می‌گویند: « نمی‌دانید چه قشرقی به پا می‌کند!» پهلوان نشان درباره این ویژگی فرزندان و تسلیم و کوتاه‌آمدن والدین می‌گوید: «  به‌هیچ‌وجه نباید تسلیم رفتارهای این چنینی در کودک و نوجوان شد.»

فرزندانمان را مقتصد بار بیاوریم

پهلوان نشان درباره لزوم آموزش سواد مالی و  مقتصد بودن به فرزندان در جهت کاهش سطح توقعات آنها : «خیلی وقت‌ها بچه‌ها می‌گویند بابای من که پول دارد، حالا با یک دفتر اضافه خریدن مشکلی پیش نمی‌آید! اگر کودک پول‌توجیبی می‌گیرد، به او آموزش بدهیم که بخشی از نیازهایت را می‌توانی با پول خودت هزینه کنی، یا قید یک سری از خواسته‌ها را بزنی یا به تعویق بیندازی. یعنی مفهوم صبرکردن و اولویت‌بندی کردن را به کودک آموزش بدهیم.»

تأثیر عملکرد والدین در یادگیری فرزندان انکار ناپذیر است

این روان‌شناس کودک و نوجوان با تأکید بر ضرورت تربیت عملی کودکان می‌گوید: « خودمان هم حواسمان باشد به‌عنوان والد، هر چیزی که مد می‌شود را سریع نخریم. یعنی الان هر مانتویی که مد می‌شود، هر روسری که مد می‌شود یا آن را دوست داریم و دلمان می‌خواهد نباید به سراغ خرید آن برویم. برای پدرها هم همین‌طور؛ بلافاصله گوشی مدل جدیدتر که می‌آید قبلی را عوض می‌کند . این فرهنگ مصرف‌گرایی خیلی آسیب‌زننده است. اگر در تعاملاتمان با خانواده‌هایی رفت‌وآمد می‌کنیم که به‌شدت تجمل‌گرا هستند و از سطح رفاه بالایی برخوردارند، این روابط باید کنترل شود. همچنین  آموزش مفاهیمی مثل همدلی‌کردن ضرورت دارد. اینکه من دیگران را هم به‌عنوان آدم‌هایی باسلیقه متفاوت و فضای مالی متفاوت بپذیرم و مثلاً از پدربزرگ و مادربزرگم انتظار نداشته باشم که چون من نوه‌شان هستم، باید کادویی به من بدهند که ۱۰ میلیون ارزش داشته باشد!»

خواسته کودک را رها نکنیم!

پهلوان نشان در ادامه باتوجه‌به شرایط اقتصادی فعلی در سطح جامعه و افزایش بیش از حد قیمت برخی خوراکی‌ها می‌گوید: « فرض می‌کنیم  کودکی  می‌آید به مادر و پدرش می‌گوید من الان موز می‌خواهم! اما والدین امکان برآوردن این خواسته را ندارند. زمانی که به کودک می‌گوییم تو اصلاً الان این میوه را می‌خواهی چه‌کار؟ اتفاق بدتری می‌افتد. یعنی بهانه‌جویی و لجبازی خیلی بیشتر می‌شود. بهتر است کودکمان را در این اوضاع با خواسته‌اش رها نکنیم و بیشتر بر روی نیاز او متمرکز و با او همراه و همدل  شویم. ببینیم چه چیزی باعث شده است الان و این لحظه این نیاز را داشته باشد. آیا می‌شود با ابزارها و خوراکی‌های دیگر این نیاز را جایگزین کرد؟مثلاً بگوییم چه شد که الان دلت موز می‌خواهد؟ ممکن است کوکتان به شما بگوید امروز  بچه‌های مدرسه آورده بودند و کسی هم به من تعارف نکرد. در اینجا والدین می‌توانند ببینند مغازه و  فروشگاه‌های اطرافشان موز، دسر موزی یا یک خوراکی با این طعم دارد و بعد تصمیم بگیرند که فلان روز یا فلان ساعت آن را برای فرزندشان تهیه کنند.»

مدیریت کردن انتظارات را یاد بگیریم

«گاه پدر و مادر خیلی جبهه می‌گیرند که در این گرانی حالا موز نخور. چه اتفاقی می‌افتد؟ من پول ندارم! و…» من کودکم را رها نکنم و نیاز او را بی‌ارزش نشمرم. یک همدلی با او داشته باشم. بدانم چه چیزی کودک مرا خوشحال می‌کند و یا اینکه چرا نداشتنش می‌تواند او را ناراحت کند. جنس نیاز کودکانمان  را بشناسیم و با او همراه شویم.  می‌توانیم یک خوراکی جذاب‌تری را به او پیشنهاد کنیم. خیلی وقت‌ها بچه‌ها قانع می‌شوند. البته که اگر ما با کودکانی که بهانه‌گیر هستند و سابقه اضطراب دارند یا کودکانی که بیش‌فعالی دارند و اساساً فرصت‌طلب هستند مواجه هستیم، قانع‌کردن این بچه‌ها ممکن است کمی سخت باشد.

کلام آخر

والدینی که با ایجاد مرزها و محدودیت‌های مناسب و با حفظ عشق و احترام، به کودکان اجازه می‌دهند تا شکست‌ها را تجربه کنند، در تربیت کودکانی با توقعات متعادل موفق‌ترند.
انتهای پیام/ خبرگزاری فارس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *