بس طور عجب لازم ایّام شباب است!
حافظ.
تعریف جوانی:
دیدگاهی که همیشه درباره جوانی وجود داشته ؛ به طور مستقیم و قاطع بیانگر اهمیت، حساسیت و پیچیدگی این دوره است. جوانی با ارزش ترین و متنوع ترین چشم انداز های زندگی است. ویژگی های این دوره به صورت ناگهانی بدست نمیآیند بلکه به طور پیوسته بوده و تحت تأثیر دوره های قبلی خود یعنی کودکی و نوجوانی می باشد. البته عواملی مانند خانواده و مدرسه نیز بر دوره های مزبور تاثیر گذارند که در ادامه وظایف هر کدام را تشریح خواهیم نمود.
جامعه ما جامعه جوانی است. بیشتر افراد جامعه ما را جوانان زیر ۳۰ سال تشکیل میدهند؛ به رغم این واقعیت جوانان کمتر موضوع مورد بررسی قرار میگیرند و این میتواند به یک چالش تبدیل شود. با اینکه جوانان و موارد مربوط به آنان مهمترین چالشهای جامعه تلقی میشوند اما نهتنها در پژوهش های علمی و دانشگاهی نادیده گرفته میشوند بلکه جامعه و مقامات صرف نظر از برخی شعر و شعار ها به سادگی از کنار آنها می گذرند و این تصور به اذهان نفوذ می کند که جامعه ما یک جامعه کهنسال و پیرسالار است.
خانواده:
خانواده مهم ترین گروه مرجع برای جوانان محسوب میشود. اما شاید این سوال برایتان تداعی شود که گروه مرجع چیست؟ گروه مرجع به گروهی گفته میشود که فرد در کنش ها، رفتار ها، فرهنگ، اعتقادات از آن پیروی کند. اما در مقابل افرادی هستند که جهت خلاف این گروه مرجع را انتخاب می کنند که معمولا انگیزه آنان دنبال کردن گرایش و رسیدن به بخشی از استقلال فردی است. در این صورت مسئولیت این فرایند را نیز به عهده می گیرند.
با توجه به اینکه خانواده از تأثیرگذار ترین نهاد اجتماعی در شکلگیری جایگاه جوانان میباشد؛ بهتر است با برخی مؤلفه های مرتبط با دوره کودکی و جوانی آشنا شویم:
1-چگونگی عملی تربیت 2-سطح فرهنگی که الهام بخش است 3-حاکمیت فضای بحرانی در خانواده 4-نگرش خانواده به فرهنگ، جامعه، سیاست و دین و….
اینها عواملی هستند که کودک و جوان را برای رشد و تعالی در زندگی آماده میکنند.
رشد و تعالی در خانواده:
منظور از رشد یا تحول تغییرات منظم و سازگارانه ای است که از لحظة بستن نطفه تا هنگام مرگ در فرد اتفاق می افتد. رشد در حیطه های مختلف از جمله جسمانی، شناختی، شخصیتی و اجتماعی مورد بررسی قرار میگیرد. این ابعاد در بدو تولد انتسابی یا ذاتی و بعذا اکتسابی هستند. و فرد در موقعیت اجتماعی ای که قرار میگیرد حاضر به کسب آنان میشود. به عنوان مثال رشد شناختی در خانواده ای با سطح سواد پایینتر و یاددهی، نسبت به خانواده ای با سطح بالای سواد مطمئنا نتیجه ای متفاوت خواهد داشت. به عبارتی دیگر سطح تفکر کودک یا نوجوان برگرفته از محدوده و سبک فکری خانواده خواهد بود.
برخی تصور ها درباره خانواده، امروزه با نقص هایی مواجه شده است. مثلا از خانواده ها انتظار می رود که پاسخگوی تمام نیاز ها از جمله نیاز های عاطفی، شناختی ، اجتماعی و وفاداری و… باشند. اما مطلقاً نباید اینگونه نگریست. در حیطه عاطفی، احساساتِ بیش از حد موجب بروز حس وابستگی میشود که در آینده از حس استقلال طلبی می کاهد. تمرکز بیش از حد در حیطه ی شناختی باعث میشود والدین کنترل و رشد مستقل کودکان را محدود کنند. پدر یا مادر وابسته کننده، توانایی درک مستقل و پیدایش ویژگی های خاص کودک را محدود و نیاز ها و دریافت های خود را جایگزین نیاز ها و دریافت های فرزندان می کند.
الگوی طرد:
مسلما شرایط جوامع در همه جا یکسان نیست. به عبارتی اینگونه نیست که همه خانواده ها وضعیت مالی خوبی داشته و جزو طبقات مرفّه باشند. فلذا سطح مدیریت زندگی نیز متفاوت خواهد بود. در بعضی خانوار ها که وضعیت معیشت آنچنانی نیز ندارند. ممکن است نشانی از الگوی طرد دیده شود. در این حالت فرزندان مانعی در راه پدر و مادری هستند که می کوشند از شدت وضعیت بحرانی خانواده کاسته شود. در این صورت جدایی فرزندان از والدین تسریع میشود.
در چنین الگویی ما با فرزندانی هستیم که مورد بی مهری خانواده خود قرار گرفته اند. این امر باعث ایجاد اختلالاتی در سنین جوانی اعم از آسیب های عاطفی، ناکامی در رشد و تعالی اجتماعی، شکست نفسی و… میشود.
همزمان با پیشرفت جوامع در ابعاد مختلف، دامنه پاسخگویی خانواده ها نیز تنگ تر میشود. به عنوان مثال همقدم با پیشرفت تکنولوژی خانواده های دارای سبک سنتی از یاددهی آن به فرزندان خود عاجزند زیرا تصور و هیچ گونه زمینه آشنایی با آنان ندارند. بنابراین نهادی که میتواند این نیاز و ضرورت را به دوش کشد و تفاسیر جدیدی از آینده و پیشرفت ارائه دهد، مدرسه است. در واقع مدارس نیز پا به پای تکنولوژی باید بروزرسانی شوند. سبک تدریس متناسب با دوره ی حاضر تغییر کند و در نهایت پای روش های نوین به میادین کشیده شود. در ادامه به موضوع مدرسه به تفصیل خواهیم پرداخت.
مدرسه:
مدرسه برای رشد فردی جوانان اهمیت ویژه ای دارد. به گفتة اریکسون(Erikson 1997)؛ جامعه پذیری جوانان در مدارس، آنهارا یاری میکند تا بر هویت کودکی خود غلبه کنند و به بازسازی ساختار نو- من بپردازند. از آنجایی که توسعه اجتماعی امری ضروری برای اعضای آن است، بدین منظور مدرسه نهادی مهم برای تقسیم بهتر امکانات اجتماعی است.
از این رو هرچقدر از اهمیت مدارس در رشد جوانان بگوییم سخن گزاف نگفته ایم.
وظایفی که در جامعه معاصر بر مدارس محول شده اند، عبارتند از؛
1-جامعه پذیری: وظیفه ی ارائه ی تفاسیر جدید از فرهنگ بروز جامعه
2-تقسیم امکانات و جایگاه های اجتماعی و شغلی: نقش مدارس در تعیین جایگاه اجتماعی که چه کسی مقامات عمدة جامعه را در آینده تصاحب خواهند کرد.
3-آموزش شیوه های رفتار عمومی: بر خلاف خانواده و گروه های همبازی، کودکان در مدرسه برای اولین بار با شیوه های رفتاری و انتظاراتی روبهرو میشوند که عینی و کارکردی است.
روی هم رفته، یک انسان از بدو تولد تا سن فعال، علاوه بر خصوصیات انتسابی، ویژگی های اکتسابی نیز بدست میآورد که عوامل متعددی از جمله خانواده، مدرسه، مراکز کارآموزی، گروه های همسال و دین و کلیسا و… در شکل گیری آنان دخیل هستند. اما مهم ترین شان مدرسه و خانواده می باشد.
بنابراین دوره جوانی نوعی موهبت الهی به فرد و هم به جامعه است. مخصوصا جوامعی که جمعیت بالقوه فعال در آن کمتر است. در جمعیت شناسی اصطلاحی وجود دارد با عنوان پنجره جمعیتی که مهم ترین دوره برای کشور تلقی میشود. در این دوره ی سرنوشت ساز که تعداد جمعیت بالقوه فعال(15-64 ساله)بیشتر از کم سالان(زیر15) و کهنسالان(65 به بالا) است؛ اگر سیاست گذاری ها در زمینه های مختلف اقتصادی، اجتماعی، آموزشی و… اعمال شود شاهد پیشرفت و در غیر اینصورت شاهد پسرفت و بروز معضلات بیش از پیش قوی در جامعه خواهیم بود. زیرا در این دوره انگیزه ی جوانان برای هر تحولی بیشتر از دوره های دیگر خواهد بود و می توان به عنوان قدرتمند ترین نیروی کارکردی از لحاظ ذهنی، جسمی در امور تولیدی، دانش بنیان و صنعتی از آنها بهرهبرد. پس در این راستا بعد از تربیت خانوادگی باید از تمام ظرفیت های مدرسه استفاده کرد. زیرا مدارس قوی و پویا هم پای تحولات و پیشرفت ها سبک نوینی را پیش خواهند گرفت و در همین زمینه ضعف های آموزشی مدارس نیز عیان میگردند که اگر نظام آموزشی کارآمد باشد، این مسئله را حلّ خواهد کرد.
پایان
مبین مهری شکردشت