جستجو کردن
بستن این جعبه جستجو.
زهرا قربانی در یادداشتی نوشت:

حجاب، از عواملِ تحقیرکننده‌‌ی جنسیتِ زن به شمار می‌رود؟؟؟

حجابِ "دیگری" چه وضعیتی پیدا می‌کند‌. آیا حجاب در جهانِ انحصارگراییِ لیبرالِ خودگرای آنان، جایی خواهد داشت؟ حتما خیر. چرا که حجاب، اجازه‌ی مصادره‌ و درخدمت بودنِ "دیگری" را به "من" آنها نمی دهد.
15-1

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی طالشوند، یکی از فعالین حوزه فرهنگ و رسانه‌ی شهرستان تالش در یادداشتی نوشت:

حجاب در تاریخ زیستِ‌تجربیِ بشر، در عینِ مهجور ماندن، محبوب هم بوده است. هجران‌کشیدگیِ حجاب، همانطور که اشاره شد، به جهانِ ذهنیِ عده‌ای انحصارگرا در تاریخ سلطه‌طلبی برمی‌گردد که همواره به عنوانِ تصاحب‌گرِ  وجودِ “دیگری” در کنار آزاداندیشان، حیاتِ ضداخلاقی داشته و بالضروره در امتداد تاریخ هم خواهد داشت.

عده‌ای سعی کرده‌اند مساله‌ی حجاب را آنقدر فروبکاهند که انگار حجاب از عواملِ تحقیرِ کننده‌ جنسیتِ زن به شمار می‌رود و تاحدودی هم در برخی جوامع موفق شده‌اند به هدفشان برسند. همیشه در پسِ هر حرکتِ اجتماعی یک مبنا و فلسفه‌ای وجود دارد. در مورد به حاشیه راندن حجاب هم حسابی تدارک دیده‌اند تا اقشار مختلف، مخصوصا جامعه‌ی زنان و دختران را در موضعی تهاجمی با پدیده‌ی حجاب قرار دهند که راه برای مطامع خودشان باز باشد. طراحان این جریان‌ در ظاهر دم از حقوقِ زن می‌زنند اما نتیجه‌ای که از این ظاهر فریبنده می‌گیرند تبدیل زن به وسیله ای برای”من” خواهد بود. برای اینکه به این مقصود برسند باید جهان و جهان‌بینیِ زنان و دختران را تغییر دهند. دقیقا از همین نقطه مهندسیِ تغییر ذهن و ذهنیت را آغاز می‌کنند. از این رو اگر کمی متفاوت‌تر و البته عمیق‌تر به این هنجارِ انسانی نگاه کنیم چه بسا به ابعادِ روشن‌تری از برخوردهای این قبیل نحله‌ها با مفهوم حجاب برسیم.

انسان، در جهان و باجهان هست. در جهان بودنِ انسان، یعنی داشتن جهان بینی و نگرشی که به جهان و دیگری(خدا، انسان، طبیعت و …) دارد. جهانِ انسان، صرفا جهان طبیعی و مادی نیست که برای بودن به آن هم احتیاجِ مادی دارد. در جهان بودن انسان، علاوه بر معنای متعارفی که تقریر شد، به معنایِ داشتن جهان بینی یا فضای ذهنیِ حاکم بر وجودش نیز هست.

جهان ذهنی یا جهان فکری انسان‌ها، “نحوه‌ی بودن” آنها را تعیین می‌کند. بودنِ جسمی انسان به بودنِ جهان عینی وابسته است اما نحوه‌ی بودنِ انسان و چگونه برگزیدنِ روش زندگی، به جهان ذهنیِ انسان برمی‌گردد. جهانی که عقل‌گرایی و احساس‌گرایی، از انواع فراگیر آن است.

اگر در جوامعی، انسان‌هایی با جهانِ ذهنیِ انحصارگرا بر افکارعمومی مسلط باشند، حتما موانعِ تسلط و انحصارگرایی را از سر راه خود بر خواهند داشت.

جهانِ انحصارگرایی، جهان خودخواهی، فردگرایی، منفعت‌گرایی و خلاصه “هر بودنی با بودنِ “من” نسبت دارد و برای من هست. حتی اگر به خدایی هم باور داشته باشند، خدایِ خودساخته‌ای است که باید او هم در خدمت “من” آنها باشد.

در منطقِ فروکاسته از عقل تا به احساسِ صاحبانِ این جهان‌بینی، غایتِ هستیِ سایرِ انسان‌ها، دیگر مقام انسان بودن آنها نیست بلکه بی‌مقامیِ شئی بودن برای مقامِ حق‌طلبانه‌ی “منیّتِ” این طیفی ایست که خود را مرکز عالم می بینند.

با این استدلال، حجابِ “دیگری” چه وضعیتی پیدا می‌کند‌. آیا حجاب در جهانِ انحصارگراییِ لیبرالِ خودگرای آنان، جایی خواهد داشت؟ حتما خیر. چرا که حجاب، اجازه‌ی مصادره‌ و درخدمت بودنِ “دیگری” را به “من” آنها نمی دهد.

نمودِ بیرونی فرهنگ، جلوه خوانده می‌شود و خوشا ملتی که جلوه اش از روشن‌گری و اصالتِ نابِ درونی و باارزش آنان مایه بگیرد نه اعتبارِ بیرونیِ ابزارِ “دیگری” شدن. حجاب هم جلوه است، جلوه ای از اراده‌ی آزاد و با ارزشِ ذهنی انسان‌های گزینشگر، برای انتخابِ نحوه‌ی بودن، نه جلوه‌‌ای از انفعالِ انسان‌های گزینش‌شده، برای منتخب و کالا شدن در دامِ انحصارگرایی “دیگری”. این همان فرازِ منطقی منزلتِ حجاب در مدار عقلانیتِ وجودی در مقابل فرودِ احساسیِ منفعتِ بی‌حجابی برای تصاحب‌ِ هستی خود، توسط تصاحب‌گر و منفعت‌طلبان است.

غایتِ هستی آدمی یعنی مقام و منزلتِ انسان را داشتن نه به کالا و شئی تبدیل شدن، معیار و مقصدِ تمام تلاش هایِ هر ملتی است که مانند راهنما و نشانه‌ عمل می‌کند. اگر ملتی از آن غایت و افق دور شود، به کژ راهه خواهد افتاد.

زهرا قربانی طولارود پائین

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *