در زمانهای که عشق و دوست داشتن، مورد هجمههای بسیاری قرار گرفته است و روابط سطحی این کلمات مقدس و عظیم را به سوءتفاهمی گذرا تقلیل دادهاند، در جهانی که «عشق» گاهی در هیاهوی واژهها گم میشود و در دورانی که عاشق شدن آسان، اما عاشق ماندن دشوار شده و ازدواجها بیش از آنکه پیوندی انسانی باشد، به معاملهای اجتماعی شبیه است، هنوز میتوان به روایتهایی دل بست که ورای کلیشههای رایج، از پیوندی انسانی، پرمعنا و عمیق سخن میگویند. روایتهایی که در آنها عشق احساسات آنی نیست؛ بلکه کنشی آگاهانه است، سفری مشترک، همراه با گفتوگو، درک، صبوری و بلوغ. در چنین نگاهی، عاشق شدن آغاز است، نه پایان؛ و ازدواج نه خط پایان یک رابطه، بلکه بستر رویش و رشد دو انسان در کنار یکدیگر و زندگی مشترک نه صرفاً همخانه شدن، بلکه همداستان شدن است.نادر ابراهیمی، نویسندهای است که این نگاه را دارد و بهجای فریاد زدن از عشق، آن را زمزمه میکند. او در دو اثر «یک عاشقانه آرام» و «چهل نامه کوتاه به همسرم» ما را با نگاهی تازه و ژرف به عشق و زندگی مشترک آشنا میسازد. به مناسبت روز ازدواج مروری کوتاه بر این دو اثر خواهیم داشت؛
چهل نامه کوتاه به همسرم


یک عاشقانه آرام
ابراهیمی با ظرافت نشان میدهد که عشق واقعی، عشقی است که در برابر آزمونهای زمان و واقعیتهای زندگی تاب میآورد. او از طریق شخصیتهایش، بهویژه گیلهمرد، به خواننده یادآوری میکند که عشق نیازمند فداکاری، گفتوگو، و پذیرش تفاوتهاست. «یک عاشقانه آرام» سرشار از جملاتی است که میتوان آنها را بارها و بارها خواند و در هر بار، معنای تازهای از دلشان بیرون کشید. این کتاب، نه تنها روایتی از عشق یک مرد و یک زن است، بلکه تأملی است بر زیستن با معنا، و ساختن جهانی بهتر، نه با فریاد، که با سکوتی متعهدانه.